پسرم داره میاد
دیگه چیزی نمونده تا بیای پیشم ساکت رو بستم کمتر از دو روزه دیگه روی ماهتو می بینم .دلم برای دیدن صورتت پر می کشه هر چند که می دونم دلم برای این روزای با هم بودن خیلی تنگ میشه عزیزم این روزامامانی خیلی استرس داره ترس از عمل بیهوشی اینکه پسرم سالم بدنیا بیاد ولی از یک طرف خوشحالم که میبینمت بغلت می کنم ومیبوسمت دلم واسه بوکسور کوچولوی توی دلم خیلی تنگ میشه توی این نه ماه خیلی بهت عادت کرده بودم باورم نمی شه این روزا داره تموم می شه توی این مدت هر جا که رفتم با من بودی قول بده بعد از این هم تنهام نذاری درسته این روزا رو با هم سپری کردیم ولی تو یادت نمی مونه فرشته کوچولوی من :چقدر باهات درددل کردم حرف زدم گریه کردم وخندیدم چه لحظه ...
نویسنده :
مامانی
13:21